سلام
دیشب همه چیز بین من و مهرزاد تمام شد دعا کنید بتونم این دوره رو با ارامش بگذرونم.
گلی

سلام
بخاطر عفونت شدید اون کیست مسخره مجبور شدم یه هفته دیگه تو بدنم تحملش کنم تا دوشنبه هفته دیگه که برم و وقت عمل بگیرم.
اخرین دعایی که قبل از بیهوشی بکنم بهوش نیومدن خودم و عاقبت به خیری مهرزاد خواهد بود امیدوارم خدا این دفعه گوش کنه.
وضعیت همچنان در همون رکود سردش به سر میبره هرشب بهش زنگ میزنم اما تا حس میکنه داره مثل قبل باهام حرف میزنه یه جوری حالم رو میگیره مثلآ یه دفعه میگه دیگه برو گم شو حوصله ات رو ندارم . باورم نمیشه این مهرزاد من باشه با کارهای بچهگانه هر دو طرفمون چه بلایی سر رابطه قشنگمون که نیاوردیم اون میگه فقط تو مقصری من اصلآ این وسط به جز اینکه از خودم بگذرم و واست فداکاری کنم کاره دیگه ای نکردم.
اما من که فکر میکنم میبینم فقط من مقصر نیستم من تمام زندگیم رو بخشیدم تمام قلبم رو تمام لحضاتم رو تمام حسم رو اگه کافی نبوده تقصیر از من نیست.
کسی میتونه راهنمایی کنه؟ مهرزاد من دیگه برنمیگرده.
خیلی خستم خیلی
گلی

سلام
حلال کنید یه عمل کوچولو دارم که امیدوارم بعدش دیگه زندگی در کار نباشه واقعآ امیدوارم دیگه زنده نباشم.