سلام
جبران خلیل جبران میگه:

محبوبم، اشک هایت را پاک کن! زیرا عشقی که چشمان ما را گشوده و ما را خادم خویش ساخته، موهبت صبوری و شکیبایی را نیز به ما ارزانی می دارد. اشک هایت را پاک کن و ارام بگیر، زیرا ما با عشق میثاق بسته ایم و برای ان عشق است که رنج نداری، تلخی بینوایی و درد جدایی را تاب می اوریم.
صبور نیستم اما باید تحمل کرد اونم با این مشکلاتی که هست. امیدوارم یه زمانی برسه که به خودم بگم این همه عذابی که کشیدم بالاخره کار خودش رو کرد حالا وقت راحتیه امیدوارم.
یه کار گذری واسم جور شده یه عروس تو یکی از شهرهای دورو اطراف از ۳شنبه میرم تا ۱شنبه امیدوارم از کارم راضی باشن. یه کار دیگه هم هست که اگه به امید خدا جور بشه محشره می تونم یه زندگی مستقل داشته باشم تو رو خدا دعا کنید.
دوستتون دارم
تو رو از همه بیشتر عزیزدل(دلم خیلی واست تنگ شده خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــلــــــــــــــــــی)
گلی خانم جون

سلام
و شایسته این نیست که باران ببارد

و در پیشوازش دل من نباشد

چرا خواب باشم؟

ببخشای بر من اگر بر فراز صنوبر

تقلایه روشنگر ریشه ها را ندیدم.

ببخشای بر من اگر زخم بال کبوتر به کتفم نرویید.

کجا بودم ای عشق؟

چرا چتر بر سر گرفتم؟

چرا ریشه های عطشناک احساس خود را

به باران نگفتم؟

چرا اسمان را ننوشیدم و تشنه ماندم؟

ببخشای بر من اگر ارغوان را نفهمیده چیدم

اگر روی لبخند یک بوته اتش گشودم.

اگر سنگ را دیدم اما

در ایین احساس اواز گنجشک

نفسهای سبزینه را حس نکردم.

اگر ماشه را دیدم

اما

هراس نگاه نفسگیر اهو

به چشمم نیامد.

بببخشای بر من که هرگز ندیدم

نگاه نسیمی مرا بشکفاند

و شعر شگرف شهابی

به اوجم کشاند

و هرگز نرفتم

که خود را به دریا بگویم

و از باور ریشه زندگانی برویم

ببخشای ای عشق.

حمید عبدالملکیان

دیگه هیچی نمیگم فعیلآ مست این شعرم اقا ما رو می بره اونجا که نباید که نرفتیم که ندیدیم. من الان عالیم فقط همین رو میگم.
این و از وبلاگ قدیمی کش رفتم. شما هم بخونید و نظر بدید.
گلی خانم جون.
مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــهرزاد دوستت دارم

سلام
خاله اینا تصمیم گرفتن یه شب دیگه هم اینجا بمونن خوشحالم اخه خاله سولماز بعد ۴ یا ۵ سال که میاد اینجا و همینطور خاله سهیلا البته خاله سهیلا عید امسال با بچه هاش اینجا بود. کلی فعالیت ارایشگری رو کله هاشون داشتم من رنگ مش کوتاهی و ... از عید دیگه هیچ کاری نکرده بودم بد نبود هنوز شور و شوقش در من کشته نشده.
منتظر مهرزاد هشتم زنگ زد گفت دارم می رم کافی نت اما هنوز نیومده یعنی هی ان میشود باز دوباره پرت میشد بیرون باز ان شد و باز پرت شد بیرون حالا هنوز منتظرم به قول منصور انتظــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــار.
پرستو تهران رفته ماموریت دو روزه اما بیچاره به حساسیت بهاری همیشگیش دچار شده و در حال بالا اوردن(گلاب به روتون البته) از جلسه رفته بیرون بعد هم رفته هتل و لالا .
یه سر رفتم سراغ پریسا شاید جور بشه هفته دیگه یه سر با هم بریم یه تور ۴ روزه البته امیدوارم جور بشه چون پریسا دختر خوش مسافرتیه تا اونجایی که خبر دارم. دلم واسش تنگ شده بود یه مدتیه از همه بچه ها بریدم.
دلم واسه تو هم خیلی تنگ شده عزیزترین خیلی به خودت هم گفتم یه لحظه از ذهنم بیرون نمیری همیشه هستی تمام ذهنم رو به خودت مشغول کردی تمامش رو اینقده که به چیز دیگه نمیتونم فکر کنم رو هیچ مسئله ای نمیتونم تمرکز کنم نمی دونم میای اینجا یا نه اما اگه نیای هم من این حرفا رو بهت میگم اینجا هم مینویسم که یه سند باشه واسه خودم و خودت همیشه بشه بهش مراجعه کرد و خوندش تو هر موقعیتی. دوستت دارم خیلی زیاد خیلی زیاد.
گلی خانم جون