سلام
یه روز خوب به نظرتون چطوری می تونه شروع بشه؟
من کرمانی نیستم.
واسه اون کاری که بهتون گفتم الان امدم اصفهان البته طرف مربوطه هنوز نرسیده اصفهان که بریم کار رو حتمی کنیم.
مهرزاد اینجاست و این بهترین قسمت ماجراهای این چند روزست.
و اما جریان سفر به چه بیچارگی بلیط گیرم امد ساعت ۶ صبح بماند مسلمون نشنوه کافر نبینه مردک کلی غر امد اخرش هم گفت حالا ببینم چی کار میکنم اخرش هم سوار اتوبوس که شدم تقریبآ تمام راه صندلی کنارم خالی بود(ملت سادیسم دارن به خدا بگو مریضی؟) بعد هم که امدم خونه فریبا اینا به یه عملیات جیمز باندی از دست مامانش خودم رو نجات دادم. بعاـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه الان هم که در خئمتتون هستم با مهرزاد امدیم بیرون هوا هم شدیدآ گرمه(حالا تصور کنید فریبا اینا کولر ندارن)
خلاصه که مهرزاد داره غر میزنه البته حق داره چون امروز به اندازه یه پیرزن بهش غر زدم .
تا بعد. واسم دعا کنید.
دیگه به خودش میگم دوستش دارم
گلی خانم جون

اقا سلامونعلیکم(به اشتباه ترین وضع ممکن)
این بنده کمترین شدیدآ به دعای شما بندگان خوب خدا احتیاج دارم اقا التماس دعا اون ورا میرید شبا تو دعاهای کمیل و ندبه و انعام و اینا  قربونتون برم این دامن حضرت حق رو بگیرید که این حاجت من براورده بشه چاکر همتون هم هستم.
یه چند وقتی از دستم راحتید فکر کنم. دارم میرم اصفهان با وضعیتی مالی بسیار خراب دقیقآ به روز رسوا است کیف پولم یا بهتر بگم خوابگاه شپش های عزیز و البته کارتهای مختلف از کارت ملی گرفته تا کارت باشگاه ورزشی هیچی جز اینا داخلش پیدا نمیشه. خلاصه واسه این میگم دعا کنید.
ویی عزیزم ایقد که من شومو ر دوست میدارم داره جونم می یاد بالو ها(حالا بگید من کجاییم؟)کاش شومو ر زودتر بیبینم دلوم بری شومو خیلی تنگ شده والو.
گلی خانم جون