سلام
خاله اینا تصمیم گرفتن یه شب دیگه هم اینجا بمونن خوشحالم اخه خاله سولماز بعد ۴ یا ۵ سال که میاد اینجا و همینطور خاله سهیلا البته خاله سهیلا عید امسال با بچه هاش اینجا بود. کلی فعالیت ارایشگری رو کله هاشون داشتم من رنگ مش کوتاهی و ... از عید دیگه هیچ کاری نکرده بودم بد نبود هنوز شور و شوقش در من کشته نشده.
منتظر مهرزاد هشتم زنگ زد گفت دارم می رم کافی نت اما هنوز نیومده یعنی هی ان میشود باز دوباره پرت میشد بیرون باز ان شد و باز پرت شد بیرون حالا هنوز منتظرم به قول منصور انتظــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــار.
پرستو تهران رفته ماموریت دو روزه اما بیچاره به حساسیت بهاری همیشگیش دچار شده و در حال بالا اوردن(گلاب به روتون البته) از جلسه رفته بیرون بعد هم رفته هتل و لالا .
یه سر رفتم سراغ پریسا شاید جور بشه هفته دیگه یه سر با هم بریم یه تور ۴ روزه البته امیدوارم جور بشه چون پریسا دختر خوش مسافرتیه تا اونجایی که خبر دارم. دلم واسش تنگ شده بود یه مدتیه از همه بچه ها بریدم.
دلم واسه تو هم خیلی تنگ شده عزیزترین خیلی به خودت هم گفتم یه لحظه از ذهنم بیرون نمیری همیشه هستی تمام ذهنم رو به خودت مشغول کردی تمامش رو اینقده که به چیز دیگه نمیتونم فکر کنم رو هیچ مسئله ای نمیتونم تمرکز کنم نمی دونم میای اینجا یا نه اما اگه نیای هم من این حرفا رو بهت میگم اینجا هم مینویسم که یه سند باشه واسه خودم و خودت همیشه بشه بهش مراجعه کرد و خوندش تو هر موقعیتی. دوستت دارم خیلی زیاد خیلی زیاد.
گلی خانم جون
نظرات 1 + ارسال نظر
بیتا چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:13 ب.ظ http://joknameh.blogsky.com

سلام
گلی جون چقد ساده و خوب مینویسی
بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد